راه رفتن
بیست و هشتم آبان نود وسه روزی که پسرم اولین قدمهای زندگیشو برداشت و خودش بتنهایی راه رفت اونم نه یک قدم نه دو قدم از ابتدا تا انتهای اتاق. من و بابایی دوست داشتیم که زود راه بیافتی چون بعضی بچه ها رو دیده بودیم که خیلی زود راه افتاده بودن و تو یک سال و یک ماه داشتی و هنوز برای راه رفتن از دیگران یا وسایل اطراف کمک میگرفتی چند هفته بود که اگه دستتو میگرفتیم با کمک میتونستی راه بری . یکی دو بار هم یکی دو قدم برداشتی ولی اینبار در یکسال و یک ماه و ۲۱ روزگی کامل راه رفتی و من و بابا رو ذوق زده کردی ما رو بیشتر از قبل عاشق خودت کردی و امروز سی ام آبان نود و سه خودت تنهایی تونستی از زمین بلند شی و راه بر...
نویسنده :
مامان کیان
1:24